Upset problem child with head in hands sitting on staircase concept for bullying, depression stress or frustration
ترس و اضطراب کودکان واقعی است
پیاژه روانشناس مشهور ثابت کرده که طبیعت ترس کودکان ارتباط مستقیم با رشد ذهنی آنان دارد. معمولا کودکان از خطر های واقعی که ما به آنها هشدار می دهیم نمی ترسند. از بازی با آتش و از بازی کردن در خیابان دوری نمی کنند. زمانیکه کودک احساس قدرت کند و حق انتخاب داشته باشد کمتر می ترسد. پس شما از آزادی دادن به فرزند تان نترسید.
اضطراب احساسی است که معمولا نسبت به عدم آگاهی از آینده دست می دهد . پدر دیر کرده هنوز نیامده شاید تصادف کرده باشد؟ این نوع تفکر برای کودکانی بین 7 تا 12 سال ایجاد اضطراب میکند. یا مادر که اوقاتش از من تلخ شد دیگر بر نمی گردد.
نوزاد ان نسبت به صدای بلند حساس هستند و با شنیدن صدا از خواب می پرند. هر بار در شروع زندگی نوزاد تان ترسیده لازم است او را در آغوش گرفته و پس از اینکه بخواب رفت در گهواره با محل خوابش بگذارید. طولی نمی کشد که این حساسیت بر طرف می شود. ولی برای ایجاد حس امنیت خاطر اجرای آن را توصیه می کنیم. سن 6تا 8 ماه اوج ترس از غریبه است. نوزادان در این سن فقط با کسانیکه مدام مواظب شان هستند احساس امنیت می کنند. به همین دلیل واقعاً لازم است مادر با فرزندش بماند و کار کردن را به نگهداری از نوزاد ترجیح ندهد. در حدود 2 سالگی کودک نو پا به محبت و محافظت کسی که از او نگهداری می کند توجه خاص پیدا کرده و ترس جدا شدن از او ممکن است مزاحم مادر بشود. فقط با مهربانی و حوصله باید رفتار کنید. قایم شدن و تنها گذاشتن کودک به اعتماد او صدمه می زند. برایش به آرامی توضیح دهید که مجبور ید او را به دیگری که می شناسد بسپارید. ناگهان نا پدید شدن موجب ترس واقعی برای او میشود، زیرا خیال می کند ممکن است خودش هم ناپدید بشود.
قبل از اینکه اقدام به انجام کار جدیدی بکنید با کلمات ساده آن برنامه جدید را برایش بازگو کنید. مثلا اگر برای نخستین بار کنار دریا می روید. به او توضیح دهید دریا مثل وان حمام است ولی دیواره ندارد. دست تو در دست من است و مواظب تو هستم.
بازی کردن بهترین راه آموزش کودکان است. کودکی که از دیو می ترسد در بازی تخیلی از او بخواهید نقش دیو را بازی کند. در مقابل چراغ و انداختن سایه روی دیوار به او نشان دهید که هیولا واقعاً وجود ندارد. کافی نیست بگوئید نترس. لازم است با او وقت صرف کرده و راهنمائی کنید تا درست درک کند. من تا بزرگسالی از دزد می ترسیدم. زمانیکه فهمیدم دزد از من فرار می کند و ترس من موجب موفقیت او است از ترسم کاسته شد.
کودکان بین سنین 3تا4 سال هنوز از نظر ذهنی قادر نیستند بین افسانه و واقعیت تفاوت قائل شوند. داستانهای عامیانه را باور می کنند. از نا پدری یا نامادری می ترسند. اگر تنها در خانه باشند از صدای زنگ یا در خانه وحشت می کنند و خیال می کنند گرگ است که در نبود مادر سراغ آنها آمده است. حتی وقتی برای اولین بار به جنگل می روند اگر برایشان توضیح نداده باشید که کجا می رویم و آنجا چگونه است ممکن است تصور کنند در جنگل رها خواهند شد. طبیعتاً اینگونه ترسها با رشد ذهنی کودک بر طرف می شود. گاهی از دیدن خون دماغ شدن یا بریدن دست و خون جاری شدن وحشت می کنند. اینگونه ترس هم طبیعی است زیرا تا کنون آن را ندیده و درک ان نیاز به توضیح و نشان دادن این حقیقت دارد که با شستن و بستن و کمکهای اولیه می توان امیدوار بود که مشکل بر طرف شدنی است و زندگی به روال معمول بر می گردد.
سن سه تا پنج سالگی ترس از تاریکی و دیدن کابوس بیشتر روی می دهد. آماده بودن والدین و درک شما از این واقعیت کمک می کند که با اطلاع بیشتر به فرزند تان کمک کنید. بجای اینکه بگوئید تاریکی ترس ندارد او را در آغوش بگیرید. از او بخواهید برای تان تعریف کند که چه دید که ترسید؟ از او بپرسید که اگر چراغ را روشن بگذارید کمتر می ترسد؟ شاید بخواهد نزد شما بخوابد. با او همراهی کنید تا مطمئن شود شما حتی وقتی هم که کاری خارج از عرف و عادت می کند پشتیبان او هستید. هر گاه قانون خانواده شما جدا خوابیدن است روز بعد ممکن است یاد آور شوید که حفظ قانون وظیفه همه است. سن چهار سالگی اوج تخیل است. ترس از رعد و برق، آتش، حیوانات حتی سایه ها که حرکت می کنند. وز ش باد سایه درخت را روی دیوار به حرکت در می آورد و کودک خردسال از ترس می لرزد. گاهی مرگ به صورت هولناک و غیر قابل تصور کودک را می ترساند. اگر پدر بزرگ را دیگر نمی تواند ببیند و او فوت کرده ، ممکن است تصور کند خودش نیز خواهد مرد. هنوز کودکان مر کز دنیای خودشان هستند. به مرور زمان ملایمت و توضیحات مکرر والدین، احساس امنیت و دلبستگی، گسترش تجربه و بالا رفتن درک و فهم کودک رویدادی است که جوابگوی ترس او خواهد بود.
چگونه می توانید به فرزند تان کمک کنید؟
+ به مطالبی که در ارتباط با آنچه موجب ترس او شده به دقت گوش بدهید. قضاوت نکنید. بی صبری نشان ندهید. اجازه دهید هرچه بیشتر موضوع را باز گو کند. باز گو کردن هر موضوع رنج آور همیشه از درد آن می کاهد حتی در بزرگسالی.
+ اگر از رفتن نزد دکتر یا دندانساز می ترسد حتما مطلبی از بزرگترها شنیده. می توانید دلایل رفتن را توضیح دهید و با گفتن داستانی که معمولا ملاقات با پزشک به بهبودی می انجامد ذهن او را آماده کنید.
+ تلاش کنید با صحبت کردن و پرسیدن منبع ترس کودک راپیدا کنید. هر چه کمتر شما حدس بزنید بهتر می توانید به او کمک کنید.
کتاب " زیر نور ماه، دو ببر شجاع" برای کودکانی که دچار اضطراب جدائی والدین هستند می تواند کمک کند.
"هابولی شنا یاد می گیرد" عنوان کتاب دیگری است که خواننده متوجه می شود می تواند برای غلبه بر ترس از دیگران کمک بگیرد.