شناخت خود برای شناخت کودکان


فریده شبانفر
شناخت کودکان و رفتار آنها برای ایجاد ارتباط و کمک به آنها تنها از راه مطالعه و کسب دانش و یادگیری مراحل رشد و خصوصیات کودک به دست نمی آید. بلکه برای موفق بودن در این راه و پی بردن به نیازهایشان، باید اول خود را بشناسیم.
ما هم روزی کودک بوده ایم و تجربه های بسیاری کسب کرده ایم که شخصیت و چگونگی رفتار ما را شکل داده اند. نظری که امروز داریم، چگونگی نگاه به دنیا، ورفتار ما در برابر کودکان ریشه در گذشته و تجربیاتی دارند که ما در دوران کودکی خود به دست آورده ایم و ناخودآگاه روی رفتار ما تأثیر گذاشته اند. امروز علایق، انتظارات، خواسته ها، و حتی مخالفت های ما که در گذشته در ذهن ما جای گرفته اند در نوع رابطۀ ما با کودکان دخالت دارند. وظیفه ما بعنوان مادر، پدر و آموزگار آنست که اول این پیشینه را بشناسیم و تجزیه و تحلیل کنیم تا بتوانیم رفتار وبرخورد خود را تصفیه کنیم، خوب وبد را از جدا سازیم و آنچه راکه تجربه ای تلخ یا شیرین بوده است بشناسیم. ما باید بدانیم چه چیزهایی عواطف، احساسات، منطق و عقاید ما را شکل داده اند، چرا گاه ناخودآگاه دچار خشم یا اندوه می شویم . باید علت آنها را پیدا کنیم و یاد بگیریم که در چنین مواردی چه کنیم، چگونه خشم خود را مهار کنیم تا بتوانیم با خشم و اندوه کودک روبرو شویم و آنرا درک کنیم. دنبال آن بگردیم که چه چیز ما را خوشحال و راضی می کرد و آنرا در موارد لازم برای کودکان بکار ببریم. ما با شناخت خود در می یابیم که چه چیز در کودکی به ما احساس امنیت و آرامش می داد و یا چه چیز ما را به وحشت می انداخت . پی بردن به چرایی این عواطف به ما کمک می کند که عواطف و رفتار کودک را تجزیه و تحلیل کنیم و به دنیای عاطفی آنها وارد شویم. والبته تحصیل دانش در باره کودکان و رشد عاطفی- اجتماعی آنها همراه با شناخت خود و تجربیات گذشته در کنار یکدیگر ، راه آشنایی و ایجاد ارتباط با کودکان را ساده تر و لذت بخش تر می کنند.